"دوستت دارم‌‌ها" سهم فراموشی نیستند

دوستت دارم‌ها سهم فراموشی نیستند

مروری بر اشعار عاشقانه ایران.
بیایید میراث ادبی‌مان را [از فراموش شدن] پاسبان باشیم. :)
دنیایی که در آن شعر نیست، حتماً چیزی کم دارد. (فاضل نظری)

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۲۱
    ۳۳
  • ۹۳/۰۳/۳۰
    ۳۲
  • ۹۳/۰۳/۲۸
    ۳۱
  • ۹۳/۰۳/۲۵
    ۳۰
  • ۹۳/۰۳/۲۱
    ۲۹
  • ۹۳/۰۳/۱۸
    ۲۸
  • ۹۳/۰۳/۱۶
    ۲۷
  • ۹۳/۰۳/۱۴
    ۲۶
  • ۹۳/۰۳/۱۳
    ۲۵
  • ۹۳/۰۳/۱۲
    ۲۴

۱۸ مطلب با موضوع «شعر ارسالی» ثبت شده است

۳۰

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۶ ب.ظ

 کاش می دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
 می خوابانی
آه وقتی که
توچشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
 سوی این شتنه جان سوخته می گردانی
 موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
 دست ویرانگر شوق
پرپرم می کند ای غنچه رنگین پر پر
من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ایمان
را
 در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
 در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
 در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می بینم
 بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
 

[فریدون مشیری]              

۲۹

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ

تو امیدی یا خیال؟!

همیشه،نام تو
ورد زبان من است...
تو ابری یا مه؟!
دستم به تو نمی رسد...

سودابه شفا              

۲۸

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۵۶ ب.ظ

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت

عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم


رهی معیری              

۲۷

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۴ ق.ظ

نهایتاً دل
به جایی می‌رسد
که دو راه بیشتر ندارد؛
یا باید خون شود
یا سنگ...


عباس صفاری             

۲۶

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


سعدی             

۲۵

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

جز ما اگرت عاشق و شیداست بگو

ور میل دلت به جانب ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو نیست بگو راست بگو


مولوی            

بعد از این

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ

فکر می کردی که من هم بیقرارم بعد از این

وقتِ دلتنگی دقیقه می شمارم بعد از این

رسم تو ای عشق در آشفتنم دیدی چه شد؟

دل شده آتشفشان و اشکبارم بعد از این

واژه در واژه بجوشد از هجای عشق تو

می نوشتم بهترینِ شاهکارم بعد از این

خسته ام از زندگی ای کاش می شد،لااقل

دوست دارم را چو گویی ، غم ندارم بعد از این

آرزوها داشتم با تو ، ولی گفتی برو

خویش را آماده کردم، رهسپارم بعد از این

خوب یا بد ،هی  نجیبانه صبوری می کنم

ساده می گویم ،تویی ایل و تبارم بعد از این

بس که از بی مهری دنیا به تنگ آمد دلم

من به قرآن ،بیقرارِ بیقرارم بعد از این



علیرضا همتی فارسانی

۲۲

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ق.ظ

عاشق که باشی

دریای آرام از موج های مانده در گلویش

برای تو خواهد گفت

از ابری که بارور شد و باران...که جای دیگری بارید

عاشق که باشی

دنیا از اندوهش با تو حرف می زند...


صبا کاظمیان            

۲۱

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

می‌روم بی‌دل و بی یار و یقیـن می‌دانم

که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم

سعدی           
 
تایپوگرافی از آیدین


۱۹

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ق.ظ

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

مولوی